زور گیری

ساخت وبلاگ
اگر از دنیای بیرون به واقعیت زندگی خودم نگاه کنم بنظر میرسه آدمی بودم که مدام وقت تلف کرده و هر فرصتی رو به راحتی از دست دادهگاها در نقش آدمی دیگر خودمو قضاوت کردم و میگم دستآوردت چی بوده؟یادمه در گذشته ای دور برای زندگی آرام ٬ کم استرس بدون حرص برای پول تلاش میکردم ٬ ازین آدم هایی که میخوان بگن پول مهم نیست و خوشبختی نمیاره٬ اما امروز معتقدم مثل یک بازی کامپیوتری که امتیاز جمع میکنیم تا با کیفیت تر بازی کنیم و نهایتا مراحل بازی رو راحتتر رد کنیم مثل بازی های ماشین مسابقه ای که باید ماشین رو ارتقا داد که در مراحل بالا تر بتونه برنده باشهپول هم همون نقش رو داره٬ پول رو باید ستایش کرد که شاید تنها دلیل خوشبختی نباشه تنها دلیل شادی نباشه اما قطعا پول نداشتن خوشبختی سر سفره کسی نمیبره٬ اگه مسیری رو دارید سپری میکنید مثلا میخواید یه زبان جدید یاد بگیرید قطعا پول بهتون کمک میکنه استاد بهتری داشته باشید که با کیفیت تر یاد بگیرید ٬ کتاب لازمه بخرید٬ چند تا جلسه خصوصی لازمه شرکت کنید که بیشتر روی مهارتی کار بشه٬ بدون ترس فقط خودتونو وقف یاد گرفتن کنیداگر قبل کلاس فول تایم سرکار باشید یا مثلا اگه ماشین ندارید بجای تاکسی با اتوبوس و غیره سرکلاس برید قطعا انرژی بالایی نخواهید داشت٬ قطعا کارایی نخواهید داشت و نهایتا زنده باد پول که برای رشد فردی با ضریب بالاتری جلو میرید٬ سریعتر اتفاقات رخ میدن و شانس موفقیت و بقا در نهایت برای شخصی با پتانسیل مالی بالاتر بیشتره زور گیری...
ما را در سایت زور گیری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bi-esm13 بازدید : 8 تاريخ : دوشنبه 13 فروردين 1403 ساعت: 16:02

نوشته قبلی رو چهار پنج بار اصلاح کردم و لحظاتی قبل متوجه شدم بجای مایه حیات عنوان مطلب رو " مایع حیات " ذکر کردمیادش بخیر در روزهای شیرین کودکی دوست داشتم بنویسم ؛ تصوراتی شیرین از جهان داشتم! فکر میکردم چرخ دنیا همینقدر آرام خواهد چرخید و کتاب های زیادی خواهم نوشت از کتاب های کودک و نوجوان گرفته تا پلیسی و رمان های عشقی که عاشقی به معشوق خود هدیه دهدبه هرحال از اون رویاهای شیرین رسیدیم به امروزی که ناتوان در نوشتن چند خط می باشم؛ شاید هم چون تایپ کردن مانند با مداد نوشتن از جان و دل نیستدر ستایش پول‌‌‌، دوستی رو مثال میزنم که در رشته پزشکی دانشگاه دولتی قبول شد تنها مشکلی که داشت دور بودن دانشگاه بود، هزار کیلومتری از خونش فاصله داشت اما خانواده حمایتگری داشت (و اضافه کنم توانمند از لحاظ مالی) ؛ از زندگی خوابگاهی و دور از خانواده براش میگفتم که گفت قصد نداره به خوابگاه بره و دنبال خونه میگرده . مدتی بعد خبر داد که خونه ای خریده در همون شهر! تبریک گفتم و پرسیدم حالا چرا خونه گرفتی؟ گفت : قراره هفت سال اینجا زندگی کنم و اول از همه هفت سال اجاره دادن خودش اندازه یه خونه خرج داره ،‌ به آدم مجرد هم راحت خونه نمیدن اینجوری دیگه خودم صاحب خونم و به کسی جواب پس نمیدم، بعد هفت هشت سال که درسم تموم شد هم خونه رو میفروشیم عملا ارزش پول حفظ میشه ، انگار مفت نشستم تو خونهکاملا درست میگفت نقدینگی بالا حتی باعث ذخیره بیشتر پول و حفظ ارزش پول میشه ، حقیقتا پول پول میاره! زور گیری...
ما را در سایت زور گیری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bi-esm13 بازدید : 9 تاريخ : دوشنبه 13 فروردين 1403 ساعت: 16:02